ادمای روانی، روانیم کردن
- دوشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۴، ۰۸:۱۳ ق.ظ
نوشتنم کور شده
حس بی اعتمادی، ناامیدی، خشم، غم
کلا نمیدونم چمه
چیزایی که میخوام باشن نیستن
روزها میاد و میره هم خوب داره هم بد اما من بداشو بیشتر میبینم شاید بخاطر اطرافیان نزدیکمه که همش ازم ایراد میگیرن همش منفی میگن همش غر میزنن همش توقع دارن من کن فیکون کنم!!!
دوس دارم طبق قوانین خودم زندگی کنم اما یخ زدمو اسیر شدم...
دوس ندارم صبحا از خواب پاشم انگاری وزنه بهمه سرکار نمیرم یا با بدبختی میرم اینکه باید از نو شروع کنم از هربارم منو اذیت میکنه انگار وزنرو سنگین تر میکنه ...
دلم دوستامو میخواد دلم بی قانونی مختص خودمو میخواد ... غصه دارم
همه کسایی که خودشون بزرگترین اشتباهات ممکنو کردن و همچنانم میکنن بمن میگن سبک زندگیت باعث بدبختیاته شخصیتت آشغال پسنده و همین باعث شده اینجا باشی!!!
همین چیزا حال منو بقدری بد کرده انقد افسرده شدم دیگه نمیدونم من کیم
دارم دستو پا میزنم بین چیزیکه من نیستمو چیزیکه ذاتمه ...
.
.
.
حس اینکه من ناکافیم کارام اشتباهه ناموفقم همش ازم ایراد گرفته میشه حتی موفقم میشم باز ازم ایراد میگیرن که تو این سن؟ باید ده سال پیش فلان کارو میکردی، داره روانیم میکنه
حس مالیخولیایی پیدا کردم
دلم میخاد بخوابم تا ابد
.
.
.
- ۰۴/۰۱/۲۶
به نظرم ازت ایراد گرفته نمیشه. بلکه بهت مشورت و راهنمایی داده میشه. به هر حال دوست تو کسی هست که آینه تو باشه و ایراداتت رو بهت میگه و کسی که لیلی با لالات میذاره دشمنه، هرچند که خودشو دوست میدونه ولی دوستیه خالی خرسه است.
تنها کاری که باید بکنی اینه که جنبه ی نقد رو داشته باشی و از نقد دیگران بهره ببری. نه اینکه نقدشون رو مایه سرخوردگی بدونی. این موضوع به طرز نگاهت برمیگرده که داری با چیز مفیدی مواجه میشی یا اینکه موضوعی عذاب آورد گریبانگیرت شده.
اگر از دلسوزی و نقد دوستات خوشت نمیاد خیلی راحت برو فیس تو فیس بهشون بگو که نمیخوای پیشرفت کنی و از اینی که هستی راضی هستی. قطعا اونا هم وقتی خودت نخوای دیگه آینه ات نمیشن و هر چیزی از دیدشون منفی باشه ببینن از کنارش با بی تفاوتی رد میشن.