ببعی فرفری
- سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ۰۴:۰۹ ب.ظ
میخوایم برا بابام گوسفند قربونی کنیم، اقاهه اومده تو پارکینگ که جلو بابام سر ببره با اینکه پیشنهاد خودم بود اما به طرز عجیب غریبی حالم بد شده و نمیتونم ببینم
از وقتی خودم پرنده دارم، حیوونا برام درحد انسانها چه بسا بیشتر مهم شدن و کوچکترین اسیبی بهشون بشدت ناراحتم میکنه
- نشستم تو خونه تا تموم شه بره، سعی میکنم بهش فکر نکنم اما یه لحظه رفتم پایین سینی ببرم دیدم طفلکی خوابیده دستو پاشم بستس🥺
یه گوسفند سیاه شاخدار مو فرفری☹️☹️☹️
خیلی غم انگیزه بدونی الان میخوان بکشنت☹️☹️☹️☹️☹️☹️
- همش تقصیر تراپیاس که خواستن منو احساسی کنن که الان با گوسفند و گربه مرده تو خیابونو ... هم همذات پنداری میکنم وگرنه من از بچگی میرفتم جلو سربریدن گوسفند ببینم😐😐😐
- ۰۳/۱۲/۲۸
خدا رو شکر از بیمارستان مرخص شدن، چشمتون روشن...😍❤️