از کار بی منطقو زوری گریزونم!
- سه شنبه, ۷ اسفند ۱۴۰۳، ۱۲:۱۱ ق.ظ
امتحان حسابداریم در لحظه اخر کنسل شد🥳
حس جوونی بهم دست داد و حس قدرت🤣
کلا تعطیل شدن، کنسل شدن امتحان، تقلب، ... حس زیاد لذتو هیجان در من ایجاد میکنه😁😁
حالا جدا از اینا، دو روزه نشستم بکوب درس میخونم (مطالب جدیده هیچ ذهنیتی ازین علم نداشتم بشدت حفظیه من حفظیاتم افتضاحه) امشب دوستم زنگ زد بیاد ژلیش ناخنمو پاک کنه چون میخوام ماه رمضون روزه بگیرم گفتم امتحان دارم گفت روز دیگه نمیتونه خلاصه اومد منم عصبیو استرسی، اونم غمگین از رابطش با دوس پسرش داشت تعریف میکرد ... منم همینطور بداهه نظر تراپی گونه میدادم اینم هی شوک میشد میگفت اره درسته... اره از کجا میدونی... عه دکترم اینو نگفته ... چقد جالب برو مطب بزن ... منم سعی در حس بی تفاوتی نسبت به اضطرابم واسه فردا با تمرکز مشکلاتشو میشنیدمو نظر میدادم ... یهو به خودم اومدم دیدم گویا تمرکزم خیلی اومده بالا گفتم بشین دو تا فصل بخون، خواهرمم تازه رسیده بود دوستم دوباره داشت ماجرای دوس پسرشو واسه مروارید تعریف میکرد که من یهو گفتم بچه ها من بالاخره فهمیدم منطق این فرمول حسابداری چیه ... هرچی سرمایرو زیاد کنه میشه سمت خود سرمایه و سمت چپ فرمول، هرچی سرمایرو کم کنه میشه نقطه مقابل فرمول!!!
(بخدا در عذابم این علم هیچ منطقی نداره و همش حفظیه هی میگردم ارتباط پیدا کنم منطق کشف کنم☹️) این منطق ردخورد نداشت چندجور تستش کردم درست دراومد🤩 یهو به خودم اومدم دیدم دوستم هاجو واج نگام میکنه میگه من دارم راجب رابطم میگم تو منطق فرمول حسابداریو پیدا کردی؟؟؟
گفتم خب چیکار کنم الان ذهنم تو موقعیت آلفاس بده انقد بهت راه حل دادم؟😁 گفت نه خیلی خوب بود و رفتن ادامه بحثشون😁😁
منم با هایلایترای رنگیم نشستم به خوندن اما با لذت... چون منطقش کشف شده بود و چون امتحان کنسل بود !!!
- ۰۳/۱۲/۰۷
سیستم درس خوندنتون برام عجیبه ولی از اینکه دارید تلاش میکنید و زحمت میکشید و در مسیر پیشرفت هستید حس خوبی میگیرم.