مردها دو دسته ان
یه دسته مریضی درحد سرطان دارن یا یه عضوشون داره قطع میشه اما هیچ اهمیتی نمیدنو میگن هیچی نیست خودش خوب میشه😁
یه دسته هم یه جوش ساده میزنن صدجا دکترو ازمایش میرنو چند ماه تو خونه بستری میشن (چون بیمارستانی گردنشون نمیگیره) و در دوران نقاحت بسر میبرن🫤
خلاصه مردها موجودات عجیبین
نقطه اشتراک جفت این دسته ها اینه که معتقدن بقیه نمیفهمن!!!
یکی مث اون قبل خواب باید سکوت مطلق باشه تا بتونه تمرکز کنه بخوابه!!!
یکی مث من باید انقد مغزشو با حرف زدن یا حرف شنیدن یا ... خسته کنه تا خوابش ببره ...
گاهی همخونه ها قدر زمین تا آسمون باهم متفاوتن ...
چه کنیم باید ساخت ...
با دوست پسر سابقمو دوستم بعد کار رفتیم رستوران حاج محسن
منتظر بودیم غذا بیاد که دوستم شروع کرد تعریف :
-شوهر خواهرم خیلی بی شخصیته اصلا ادب و نزاکت نداره دخترش (بچه خواهرم) سه سالشه داشته عروس بازی میکرده ازش پرسیدم دوماد کیه گفته بابام، گفتم بابات که نمیشه دوماد باشه امیرحسینو بگو (پسرخاله بچهه) اونم کودکانه گفته امیرحسین، منم با خواهرم کنار بچه داشتیم حرف میزدیم که یهو باباش از یه اتاق دیگه میاد شروع میکنه سر زنش (خواهرم) داد زدن که تو بیخود میکنی حرف دهن بچه من میذاری و بار آخرت باشه و فلان ... (به در بگه دیوار بشنوه) منم بهم برمیخوره بلند میشم میرم دیگم نمیخام خونشون برم ...
غزال بنظر تو این ادم بی شعورو بی نزاکت نیست؟
گفتم اره کارش اشتباه بوده باید محترمانه میگفته اگرم چیزی بوده
یهو دوست پسر سابقم گفت نه حق داشته منم بودم همین کارو میکردم چه بسا بدتر!! دوستم شوکه شد و با شک پرسید یعنی شمام همین کارو میکردین؟ ( ینی متاسفم شمام بی شعوری!!) اونم سکوت کرد و من بحثو عوض کردم اما واقعیت خیلی خجالت کشیدم انگاری که من بی شعور بودم و دوستم میخواد منو سرزنش کنه بابت انتخاب سابقم
گذشت ... غذا خوردیم بعدش دوس پسر سابقم رفت بیرون ماشینو بیاره که دوستم بهم گفت میبینی مردا چقد هوای همو دارن؟ گفتم نه هوای همو ندارن امین فقط شبیه شوهر خواهرته از نظر شخصیتی. گفت ینی چی؟ گفتم ینی بعضیا از نظر ارتباطات و شعور ضعیفن یاد نگرفتن خواسته هاشونو چجوری مطرح کنن فکر میکنن دنیا حول محور اونا میچرخن اگه یه چیزی به مزاجشون خوش نیومد اجازه دارن هرکاری بکنن چارچوب شخصیتی و اخلاقی در اینها شکل نگرفته در اصل تربیتی از جانب خانواده روی شخصیتشون نبوده که بخوان درستو غلطو یاد بگیرن ...
کوروش یغمایی باشه
زمستون باشه کنار بخاری تو خونه خودت تنها، چایی و پولکی اصفهان ...
پشت میز تحریر پست مدرنت مثلا، پای لب تاب داری روزمره مینویسی
طوطی هات با آرامش نشستن دو تاشون تو قفس چهار تاشون رو قفس مست موزیک دارن عاشقانه نگات میکنن
کیسه آبگرمی که دوست پسر سابقت با عشق برات خریده پشت گردنته
موبایل، کار، چت های تو مخی، دوست ها و وراجی های مزاحم فرسنگ ها دورن
هیچ ناارومی نیست
فقط آرامشه و حال خوب ...
گرمی دستای من کم شده دستاتو بده ... دستای سرد منو گرم بکن، باد پاییز سرده ...
رفتم نعمت آباد برای دراوردن نمونه مانتوی شب عید، آقای گ برشکارم عاشقمه زنو بچه هم داره خیلی خوشحال شد حضوری رفتم کارگاهش، همه کاراشو کنار گذاشت الگو نمونه منو دراوردیم؛ گفتم میشه کاراتو ول کنی اول اینو بدوزی؟ گفت باشه (ببینیمو تعریف کنیم!!!)
اومدم سمت مترو، دیدم چقد نزدیک خونه مستر میم (همسر سابقم) دلم براش تنگ شده بود رفتم خونش، گفت بازم مث قبلا شبگردی؟! اخه چرا ۹ شب تنها تو سرما بی وسیله پرسه میزنی؟ گفتم عاشق شبو تنهاییو سرمام گفت میخای برات سمبوسه بخرم ازونا که دوس داری؟ گفتم نه حالم از غذای بیرون بهم میخوره تو یخچال چی داری؟
گفت انار دون کردم آجیلم برات گذاشتم کلی بادوم هندی داره تو دوس داری دیشبم کتلت درست کردم نون لواش تازه هم هست پیاز داغم دارم برو بیار بخور
گفتم تو هم میخوری؟ گفت اره
گفتم میشه داغش کنی؟ گفت نه خودت داغ کن. قهر کردم گفتم من میرم خونم،
رفت از یخچال انار اورد واسم روفرشیو انداخت، سفره ... نون... کتلت داغ ...
باهم غذا خوردیم برام خاطره خنده دار تعریف کرد، از خاله زنک بازیای خانوادشو اخبار جدیدشون ... کلی خبر دسته اول برام داشت
گفتم باز چاق شدی گفت ولش کن مهم نیست پنج سال دیگه تمومه
گفتم من باید برم دیرم شده گفت انقد نیا اینجا جلو در و همسایه زشته
گفتم برام مهم نیست دلم میخاد میام اینجا خونمه گفت تو گذاشتی رفتی گفتم ربطی نداره گفت بحث با تو فایده نداره
حاضر شو میبرمت
تو راه مرجان گذاشتم بیاد قدیما با همه اهنگاش خوندم
رسیدیم بوسش کردم گفتم دلم برات تنگ میشه
کلید انداختم اومدم تو خونه، جناب الف منتظرم بود گفت دلم برا زنم تنگ شده گفتم منم دلم برات تنگ شده رفتم رو تخت رو دستش خابیدم
هیچ جا مث بغلش ارامش نداره موقع خاب ...